این حکایت از گلستان سعدی است…
« شاعری پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت . فرمود تا جامه از و برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همی رفت . سگان در قفای وی افتادند . خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند ،در زمین یخ گرفته بود ، عاجز شد ، گفت : این چه حرامزاده مردمانند ، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته . »
خبر حمله ی زنی بی حجاب با خانمی محجبه در رسانه ها پخش شده است اما با خواندن گفتگو ی آن خانم با خبرگزاری فارس، یاد این حکایت از گلستان افتادم!
که مردم و پلیس که در آن حوالی بوده اند علاوه بر اینکه هیچ کمکی به آن خانم نکرده اند برعکس، وی را مورد سرزنش و عتاب قرار داده اند. وای بر حال آن مردمی که رد می شدند می دیدند و هیچ کاری نکردند و به جای آن، کلی هم سرزنش کردند! چنانچه خود آن خانم محجبه نقل می کند: « بعضیها در همان حین، به جای اینکه نسبت به وضع فاجعه بار ظاهر آن خانم، معترض باشند به من یادآوری میکردند که دوره امر به معروف گذشته است و نباید به این خانمهای با این ظاهر حتی نزدیک شد، خانمی به من میگفت «به تو چه ربطی داشته، هر کسی را در گور خود می خوابانند» آقایی می گفت « این زن اوضاع ش معلوم است»[۱].
کجا راه را اشتباه رفته ایم که بجای اینکه سگ ها را ببندند، دارند سنگ ها را می بندند؟ بجای امر به معروف، نهی از معروف می کنند!؟ برخورد منفعلانه با هنجار شکنان و ترویج دهندگان فساد، عاقبتی جز اینگونه حوادث برای ما نخواهد داشت .
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0